کد مطلب:210528 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:206
علم از نظر شیخ بهاءالدین عاملی
در مذمت علوم رسمی دنیوی و التفات به علوم حقیقی روحانی
ای كرده به علم مجازی خوی
نشنیده ز علم حقیقت بوی
سرگرم به حكمت یونانی
دل سرد ز حكمت ایمانی
در علم رسوم چو دل بستی
بر اوجت اگر ببرد پستی
یك در نگشود ز مفتاحش
اشكال افزود ز ایضاحش
ز مقاصد آن مقصد نایاب
ز مطالع آن طالع در خواب
راهی ننموده اشاراتش
دل شاد نشد ز بشاراتش
محصول نداد محصل آن
اجمال افزود معضل آن
تا كی ز شفاش شفا طلبی
وز كاسه زهر دوا طلبی
تا چند ز نكبتیان مانی
بر سفره چركن یونانی
تا كی به هزار شعف لیسی
ته مانده ی كاسه ابلیسی
سؤر المؤمن فرموده نبی
سؤر ارسطو چه می طلبی
سؤر آن جو كه در عرصات
ز شفاعت او یابی درجات
در راه طریقت او رو كن
با نان شریعت او خو كن
كانرا نه ریب در او نه شكست
وان نان نه شور و نه بی نمك است
تا چند ز فلسفه میلافی
وین یابس و رطب به هم بافی
رسوا كردت به میان بشر
برهان ثبوت عقول بشر
در كف ننهاده به جز بادت
برهان تناهی ابعادت
زان فكر كه شد به هیولا صرف
صورت نگرفت از آن یك حرف
تصدیق به این چگونه توان
كاندر ظلمت برود الوان
علمی كه مطالب آن این است
می دان كه فریب شیاطین است
[ صفحه 16]
تا چند دو اسبه پیش تازی
تا كی به مطالعه اش نازی
این علم دنی كه تو را جانست
فضلات فضایل یونان است
خود گو تا چند چو خرمگسان
نازی بر فضلات كسان
تا كی ز نهایت بی دینی
خشت كتبش بر هم چینی
اندر پی آن كتب افتاده
پشتی به كتاب خدا داده
نی رو به شریعت مصطفوی
نه دل به طریقت مرتضوی
نی بهره ز علم فروع و اصول
شرمی بادت ز خدا و رسول
ساقی ز كرم دو سه پیمانه
درده به بهائی دیوانه
زان می كه كند مس را اكسیر
و علیه یسهل كل عسیر
زان می كه اگر ز قضا روزی
یك جرعه از آن شودش روزی
از صفحه خاك رود اثرش
وز قله ی عرش رسد خبرش
ای كرده به علم مجازی خوی
نشنیده ز علم حقیقت بوی
سرگرم به حكمت یونانی
دل سرد ز حكمت ایمانی
در علم رسوم چو دل بستی
بر اوجت اگر ببرد پستی
یك در نگشود ز مفتاحش
اشكال افزود ز ایضاحش
ز مقاصد آن مقصد نایاب
ز مطالع آن طالع در خواب
راهی ننموده اشاراتش
دل شاد نشد ز بشاراتش
محصول نداد محصل آن
اجمال افزود معضل آن
تا كی ز شفاش شفا طلبی
وز كاسه زهر دوا طلبی
تا چند ز نكبتیان مانی
بر سفره چركن یونانی
تا كی به هزار شعف لیسی
ته مانده ی كاسه ابلیسی
سؤر المؤمن فرموده نبی
سؤر ارسطو چه می طلبی
سؤر آن جو كه در عرصات
ز شفاعت او یابی درجات
در راه طریقت او رو كن
با نان شریعت او خو كن
كانرا نه ریب در او نه شكست
وان نان نه شور و نه بی نمك است
تا چند ز فلسفه میلافی
وین یابس و رطب به هم بافی
رسوا كردت به میان بشر
برهان ثبوت عقول بشر
در كف ننهاده به جز بادت
برهان تناهی ابعادت
زان فكر كه شد به هیولا صرف
صورت نگرفت از آن یك حرف
تصدیق به این چگونه توان
كاندر ظلمت برود الوان
علمی كه مطالب آن این است
می دان كه فریب شیاطین است
[ صفحه 16]
تا چند دو اسبه پیش تازی
تا كی به مطالعه اش نازی
این علم دنی كه تو را جانست
فضلات فضایل یونان است
خود گو تا چند چو خرمگسان
نازی بر فضلات كسان
تا كی ز نهایت بی دینی
خشت كتبش بر هم چینی
اندر پی آن كتب افتاده
پشتی به كتاب خدا داده
نی رو به شریعت مصطفوی
نه دل به طریقت مرتضوی
نی بهره ز علم فروع و اصول
شرمی بادت ز خدا و رسول
ساقی ز كرم دو سه پیمانه
درده به بهائی دیوانه
زان می كه كند مس را اكسیر
و علیه یسهل كل عسیر
زان می كه اگر ز قضا روزی
یك جرعه از آن شودش روزی
از صفحه خاك رود اثرش
وز قله ی عرش رسد خبرش